مجتبی سپاهیit
عاشورا و انتخابها
عمربن سعد(لعنت الله)
عمربن سعد نمونه ایی تاریخی از شمشیر کشیدن در مقابل مظهر وتجلی حق وحقیقت بود.
وقتی ابن زیاد فرماندهی لشکر را به عمربن سعد پیشنهاد میکند,نخست متهیر میشود که مگر امکان دارد که به جنگ شخصیتی الهی مثل حسین بن علی (ع) رفت اماچون ابن زیاد وعده حکومت ری را به او میدهد 'شبی را مهلت میخواهد که تکلیفش راروشن سازد.
او از لحظات (انتخاب) جز همان ظاهر دنیا که حکومت چند روزه بر(ری) است' چیزی نمی بیند.
حکومتی که بهای ان خون پاک فرزند رسول خدا(ص) بود.
جان که او دنبال زاغان پرد
زاغ او را سوی گورستان برد(13)
افرادی چون عمربن سعد همانند((دراز گوشی)) هستند که فقط پالان خود را می بینند که ان هم به راست چپ کج میشود و پشت آنان را زخمی میکند .آری، ایشان بسوی شقاوت و پلیدی رهسپار میگردند.
یا سیدالشهدا التماس دعا.
روز نهم ماه محرم.
تاسوعای سال61هجری امام حسین(ع) ویارانش در محاصره نیروهای کوفه بودند.
روزی بود که آب را به روی اهل بیت ویاران امام بسته بودند,راهها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد.
تهدیدهای سپاه عمرسعد جدی تر وحالت تهاجمی آنان به سوی خیمه ها بیشتر میشد.
عصر روز پنجشنبه تاسوعا,ابن سعد با دستوری که از ابن زیاد دریافت کرده بود آماده جنگ با سیدالشهدا شد.
گروهی از سپاه کوفه به سوی خیمه گاه امام شتافتند.
امام کنار خیمه اش نشسته و به شمشیر تکیه داده بود.
زینب،صدای همهمه مهاجمان را شنید.امام را بیدار کرد.
سیدالشهدا خوابی که ان لحظه دیده بود نقل کرد که رسول خدا (ص)
به او فرمود پیش ما می آیی.
سیدالشهدا (ع) برادرش عباس را همراه جمعی جلو فرستاد تا از هدف مهاجمان آگاه شود.
چون فهمیدن به قصد جنگ یاگرفتن بیعت آمدند'به دستور امام'ان شب را مهلت طلبیدند تا به عبادت نماز بپردازند ودرگیری به فردا موکول شد.
یاسیدالشهدا. التماس دعا
همنشینی با افراد پست وگنهکار
مجالسه اهل الدنایته شر,ومجالسه اهل الفسق ریبه'
(الشهاده,ص43)
همنشینی با افراد پست ورذل موجب شر خواهدشد,وهمنشیتی بامعصیت کاران موجب شک وتردید در درون انسان میگردد.
تقدیم به همه دوست داران اهل بیت(ع).(مجتبی سپاهی)
یاعلی مدد.
عبدالله ابن جعفی
عبدالله ابن جعفی نمونه ای تاریخی از بی طرفی درمقابل مهمترین واقعه تاریخ و بزرگترین درگیری زشتیها و زیبایهابود.
وقتی حسین ابن علی(ع) به او میفرماید:بیا به دشت کربلا برویم که بهشت برین پیروزمندان تاریخ است'میگوید:من یک اسب بسیارعالی ویک شمشیر فوقالعاده بران دارم آنها را به شما تقدیم میکنم'ولی نمیتوانم بیایم;زیرا زن وبچه دارم!
سیدالشهدا (ع) درمقابل این تعارفات,روی مبارکش را از او برگردانید وبه او فرمود: (وماکنت متخذ المضلین عضدا)من گمراهان را یاور خود قرار نمیدهم.
وبه او توصیه فرمودکه(از این سرزمین برود تا نه با ما باشی ونه بر ما...
این انسان بیطرف,با این موضع گیری خود,همه زیباییهایی را که میتوانست داشته باشد,از دست داد!